رفتن به مطلب
کومه

اینستاگرام کومه.jpg

پست های پیشنهاد شده

سلام به همه شما عزیزان 🙂
تو این تاپیک آموزش صحیح نویسی توی رمان رو بهتون آموزش میدم^_^
امیدوارم خوشتون بیاد و در ضمن تشکر یادتون نره…


خب با اولین موضوع یعنی توصیفات در رمان کارمون رو آغاز میکنیم 🙂

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

''به نام خداوند مهربان''
' توصیفات در رمان '
ﺗﻮﺻﯿﻒ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺗﺼﺎﻭﯾﺮ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﮐﺘﯽ نداره..
ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮنه ﮐﻤﮑﯽ ﺑﻪ ﺭﻣﺎﻥ ﺑﮑﻨه ﺑﻠﮑﻪ باعث میشه که خواننده احساس کندی و دلزدگی بکنه.. ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ معمولا ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭه ﺭﻣﺎﻥ،ﺭﻭ ﺑﻪ ﺟﻠﻮ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﮑﻨه. ﯾﻌﻨﯽ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻭ ﮐﻨﺶ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨه.
ما میتونیم خیلی معمولی و بدون توصیف یک جمله خبری مثل مثال زیر رو ارائه بدیم:
•وحید خودکار را از روی میز برداشت و روی ﮐﺎﻏﺬ، ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ نرگس‌ ﻧﻮﺷﺖ..
ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺻﯿﻔﺎﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ: 
‌•وحید ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺁﺑﯽ ﻇﺮﯾﻔﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺟﺎﻣﺪﺍﺩﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﯿﺰ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻫﺴﺘﮕﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺣﺮﮐﺎﺕ ﻣﺎﻫﺮﺍﻧﻪ ﯼ ﻗﻠﻢ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺷﺪ. ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺍﺯ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻣﯽ ﺗﺎﺑﯿﺪ ﻭ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﺩﺳﺖ وحید ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺑﺎ ﺗﺎﻣﻞ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ نرگس نوﺷﺖ.

خب ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺑﺪی ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﺑﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻇﺮﯾﻒ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﯾﺎ ﻣﺤﻞ ﺟﺎﻣﺪﺍﺩﯼ ﺿﺮﻭﺭﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﮐﻤﮑﯽ ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻭ ﭘﯿﺸﺒﺮﺩ ﺭﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﯾﺎ ﺻﺮﻓﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍی ﺑﺎ ﺷﺮﺡ ﻭ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻨﻮﯾﺴی ﻭ توی ﻗﻠﻤﻔﺮﺳﺎﯾﯽ ﻏﺮﻕ ﺷی. ﮔﺎﻫﯽ ﻻ‌ﺯمه ﺑﺮﺍﯼ ﻓﻀﺎﺳﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺭﻓﺖ. ﺍﻣا به اندازه!

ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﺸه ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﻗﯿﻖ ﺗﺨﻤﯿﻦ ﺯﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻓﺼﻞ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﭼﻨﺪ ﺻﻔﺤﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻧﺎﺑﺠﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺶ ﺩﺍﺩ ﯾﮏ ﻓﺼﻞ ﺑﺎ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺑﺎﻋﺚ ﺁﺑﮑﯽ ﺷﺪﻥ ﮐار میشه -.-

ﺍﺯ ﻫﺮ ﺍﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻇﺮﻓﯿﺘﺶ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ. ﺍﺯ ﯾه چیز کوچیک نمیشه یه چیز بزرگ ساخت! ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺗﻼ‌ﺵ ﮐﻨﯿﻢ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻣون ﻧﺤﯿﻒ ﻫﺴﺘن ﺑﺎ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﭼﺎﻕ کﻨﯿﻢ. ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩیم ﺑﻪ ﺳﺮﻭﻗﺖ ﻃﺮﺡ ﺭﻣﺎﻥ. ﻻ‌ﻏﺮﯼ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺭﻣﺎﻥ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﻃﺮﺡ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺗﻮﺻﯿﻒ.

ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﯿن ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯾن ﻭ ﺍﺯ ﻋﻬﺪﻩ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺑﺮ ﻧﻤیاین، ﺭﺍﻫﮑﺎﺭﺵ ﺍﯾﻦ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ: 
ﺗﻤﺎﻣ ﺣﻮﺍﺱ ﺗون ﺭو ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﯾﺪ. ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ، ﺷﻨﻮﺍﯾﯽ، ﺑﻮﯾﺎﯾﯽ، ﭼﺸﺎﯾﯽ، ﻻ‌ﻣﺴﻪ. ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺍﺯ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﯿﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺣﻮﺍس تون ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ. 
ﻣﺜﻼ‌ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﯼ ﺑﺎﻻ‌ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮنیم ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ:
-ﺭﻭی ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺳﺮﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩ. ﻃﻌﻢ ﺗﻠﺦ ﭼﺎﯾﯽ ﺳﺮﺩ ﺍﺯ ﺩﻫﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮﯼ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﺭﻓﺘﻦ نرگس‌ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﻠﺨﯽ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ. ﺑﻮﯼ ﮐﻬﻨﮕﯽ ﮐﺎﻏﺬﻫﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺭﻭ،ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺯﺩ. ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ دنیایی دیگر بود..بالاخره دلش را به دریا زد و خودکار را برداشت و برای نرگس،یادداشتی نوشت.....

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بخش دوم:'شروع رمان'
ﺻﻔﺤﺎﺕ اول رمان میتونه ﺑﺎ توصیفات ظاهری شروع بشه : معرفی ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﻭﯼ ﺭﻣﺎنه ﻣﯽ ﺗﻮنه ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﮕه، ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎلش، ﺟﻨﺴﯿتش، ﺗﺤﺼﯿﻼ‌تش،قد و چهره‌اش ﻭ ....
دومین مورد توصیف مکانه:شخصیت اصلی تو چه شهر،ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻭ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﯼ، ﭼﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﻭ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ - ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺍﻭن ﺭو ﺷﮑﻞ ﺩﺍﺩﻩ...
مثال برای توصیفات ظاهری:
*سرش را روی دستانش گذاشت.او سر و وضعی متفاوت از بقیه داشت..مانتویش از کهنگی نازک شده بود و از طرفی دیگر،پارگی کفش هایش دهان کجی می کرد..بدنش بسیار نحیف بود;به قول پرستو،یکی از همکلاسی هایش،استخوان هایش نزدیک بود از گوشت بدنش بیرون بزند..برخلاف بدنش،صورت گندمگون با کک و مک های روی پوستش،چهره او را بامزه کرده بود..*
نمونه ای برای توصیف مکانی:
*در یکی از مناطق محلی پایین شهر زندگی می کرد..همه نوع آدم آنجا زندگی می کرد.اکثر اوقات که از محل رد می شد،زن های همسایه را می دید که کنار هم نشسته اند و پچ پچ وار،از این و آن غیبت می کنند.چشمش به اسماعیل آقا،بقال سر محلشان افتاد که با نگاه های هیزش،او را می کاوید..*


*متن ها رو فی البداهه از خودم نوشتم اگه مشکل نگارشی داره شرمنده *😂

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

•••رورش رمان
ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪونید ﺷﺨﺼﯿﺖ ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﺭﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ اند ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺩﺭ ﺣﺪ ﺿﺮﻭﺭﺕ ﺣﺘﻤﺎ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﯼ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿن ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯼ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻭ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﮐﻠﯽ ﺭﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ فکر کرده باشین... 
ﺑﺎﯾﺪ ﻃﺮﺡ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺗون ﻣﺸﺨﺺ کنین ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻭ ﺣﻮﺍﺩﺛﯽ ﻗﺮﺍﺭه بیوفته ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻧﺘﯿﺠﻪ شه...
ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﻗﯽ ﺍﻃﻼ‌ﻋﺎﺕ ﺿﺮﻭﺭﯼ ﺭو ﻫﻢ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼ کنین. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺶ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﯼ باشه ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺭﻣﺎﻥ ﺟﺬﺍﺑﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭو ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺪه و ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﺭﺍﻩ ﺷﻮﻕ ﻭ ﺫﻭﻕ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﻭﮐﺶ کنه... 
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺸﻒ ﻭ ﺷﻬﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﮕﯿﺮﯾن ﺗﺎ ﺟﺬﺍﺑﯿﺖ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺮﺍتون ﺣﻔﻆ شه.ﻫﺮ ﮐﺠﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺭﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭﯾﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮﯼ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺍﺻﻠﯽ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﺑﯽ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪین ﭼﻮﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺻﺪﺩﺭﺻﺪ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﻃﺮﺡ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿن 

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

•••چطوری موضوع رمانمون را انتخاب کنیم؟
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭو ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻋﻼ‌ﯾﻖ خودتون اﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ. ﺗﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻭ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ ﻧﺒﺎشه ﻧﻤﯽ ﺗﻮنید اون رو ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ. ﯾﮑﯽ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺍﺵ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍنه. ﯾﮑﯽ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺵ ﻓﻘﺮه، ﯾﮑﯽ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺵ عشقه، ﯾﮑﯽ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺵ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺯﻧﺪگیه!
ﻣﺴﺌﻠﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ چیه؟ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ؟
غیر از اون... ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﭼﻪ ﻧﻮﻉ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺨﻮﻧﯿﺪ: ﻋﻠﻤﯽ-ﺗﺨﯿﻠﯽ/ ﭘﻠﯿﺴﯽ/ ﮐﺎﺭﺁﮔﺎﻫﯽ/ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ/ ﻓﺎﻧﺘﺰﯼ/ ﻫﻨﺮﯼ؟

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه خود عضو کومه شوید و یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظرتان را ارسال کنید نیاز دارید که عضو کومه شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای مشارکت در کومه ابتدا ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×