سوتی های اعضای کومه (به هم نخندیم با هم بخندیم)

[Love_lorn 272]

خب خب سلام به همگی یه تاپیک زدیم برای سوتی های اعضای کومه هرکی اینجا بیاد از سوتی های طول روز خودش یا بقیه اعضای کومه بنویسه فقط اگه از یکی از اعضا می نویسه زیرش تگ بکنه اون شخص مورد نظر بریم ببینیم چیکار می کنین

 

نکته مهم: لطفا این تاپیک فقط سوتی بنویسید یعنی جواب سوتی دیگران یا خودتون ندین اینجا فقط برای سوتی ها هست نه چت 

[Love_lorn 272]

خب از خودم شروع می کنم

امروز یه پسری اومد پیشم باهام درد و دل کرد بهم گفت از دوس من خوشش میاد و متوجه شده یه پسر دیگه هم از دوست من خوشش میاد گفت میرم با پسره حرف می زنم و...

بهش گفتم دوست من پا نمیده به کسی مخش سخت زده میشه

گفت من می زنمش 

من فکر کردم منظورش می زنمش از اون پسرس که میره باهاش دعوا می کنه می زنتش نگو زدن اون این بود مخ دوستت می زنم دیگه بد سوتی دادم جلوش امشب ابروم رفت

[mati 4]

سال پیش  خانوادگی با یکی از دوستان بابام که رفت و امد داریم، باهاشون رفتیم تنگه واشی . درحال برگشت از اونجا بودیم . من و ایسل دخترش تو ماشین خودشون نشسته بودیم . رسیده بودیم رودهن . رو یکی از بنرای مغازه نوشته بود شیر شتر موجود است . داشتیم درمورد مزایاش حرف میزدیم یهویی من خیلی با اعتماد به نفس کامل برگشتم گفتم اره تخمشم خیلی خوبه . دیگه همه چشماش گرد شده بود . با لبخند ملیح گفتم چی شدع ؟ دوست بابام گفت . اون احیاناا شتر مرغ نیست ؟ تا جایی که من میدونم شتر فقط شیر میده . تخمو شاید تازگیا میذاره . هیچی دیگه دوس داشتم زمین دهن باز کنه برم توش . 

[Love_lorn 272]

دیروز اومدم به دوستم بگم اره می خواستم شب بمونم باغ پیش عمم اینا دیدم شارژر ندارم اشتباهی گفتم گوشی ندارم

[Love_lorn 272]

چند سال پیش دختر خالم با بچه هاش و شوهرش اومده بودن ایران 

( دختر خالم هم سن مامانمه)

بعد بچه های دختر خالم داشتن دعوا می کردن خالم بردشون تو اتاق من ببینه مشکل نوه هاش چیه اینجوری با هم دعوا می کنن منم کنجکاو شدم ببینم مشکلشون چیه رفتم تو اتاقم گوش داشتم میدادم به حرفاشون دختر خالم اومد تو اتاق بهم گفت نیوشا خوش به حالت دختر خاله نداری اگه دختر خاله داشتی مثل بچه من و دختر خالش اینجوری همش دعواتون میشد

فقط قیافه من تو اون لحظه اینجوری شد شوکه شدم

یه نگا به دختر خالم کردم گفتم پس تو الات با من چه نسبتی داری؟؟؟

خودش غش کرد از خنده گفت یادم نبود خودم دختر خالتم از بس نمی بینمت

[Love_lorn 272]

@amir.h امیر اومد بگه منتظرتم سوتی داد نوشت منترتم 

امیر کلمه جدید ساختی؟؟؟

[Love_lorn 272]

داشتم با مهدی حرف می زدم گفت محیا کجا زندگی می کنه اومدم بگم سلماس اشتباه توشتم سلمان

[Love_lorn 272]

محیا اومد بگه سال تولد اشتباه خوند گفت سال تولید

@فسقلی

محیا جدیدا سال تولیدم دارن ادما؟؟؟

[Love_lorn 272]

متینا اومد بگه نظر لطفتونه نوشت نظر لطقتونه

@mati

متینا اگه کلمه جدیده بگو ما هم بگیم از این به بعد

[Love_lorn 272]

امروز داشتم با محیا حرف می زدم اومدم بهش بگم باید باغ رو ابیاری کنیم اشتباهی گفتم باید باغداری رو ابی کنیم

[Love_lorn 272]

دیروز داشتم با دوست دختر عمم حرف می زدم گفتماره موهام زیاد میریزه اومد بگه خب یه ذره تو شامپوتون نمک بریزین سوتی داد نوشت خوب تا نمک هاتون یه ذره شامپو بریزین

[fesgheli 1]

با مامان حرف میزدم درمورد یکی از آشنا ها یه زن و شوهر هستن .. اسم زن هاله هست اسم مرد رضا  ‌.. اومدم بگم زنه رضا  بد اخلاقه ... گفتم زنه هاله بد اخلاقهمامانم میگه زنه هاله رو نمیشناسم ولی اگه منظورت زن رضا هست آره 🥴